English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3453 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
family size U تعداد افراد خانواده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
penalty kicker U بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
characterization U مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
rule the roost <idiom> U عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
men U افراد
personnel U افراد
enlisted personnel U افراد
trooping U افراد
trooped U افراد
enlistedman U افراد
troop U افراد
filler personnel U افراد جایگزینی
cognoscenti U افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
packed out پر و مملو از افراد
top-level U افراد عالیرتبه
platoon U جوخهء افراد
head counts U جمع افراد
equal status persons U افراد همپایه
service club U باشگاه افراد
head count U جمع افراد
personnel status U وضع افراد
enlistee U افراد داوطلب
liberty men U افراد مرخصی
withindoors U افراد داخل
platoons U جوخهء افراد
enlisted personnel U طبقه افراد
category U طبقه افراد
roll call U نامیدن افراد
household U خانواده
gens U خانواده
households U خانواده
families U خانواده
wife U خانواده
menage U خانواده
clans U خانواده
clan U خانواده
ilk U خانواده
family U خانواده
transfer station U محل انتقال افراد
cimmerian U افراد کشور فلمات
receptee U افراد مورد پذیرش
avast U افراد به جای خود
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
rouse out U بیدار کردن افراد
the common wealth of learning U افراد اهل علم
transfer station U محل اعزام افراد
special olympics U المپیک افراد استثنایی
bachelor quarters U منازل افراد مجرد
target audience U افراد مورد نظر
billet slip U کارت محلهای افراد
top-level U توسط افراد عالیرتبه
part owners U افراد شریک المال
coachload U افراد سوار بر درشکه
noncombatant U افراد غیر نظامی
characterization U نوشتن بیوگرافی افراد
aptitude area U حیطه قابلیت افراد
personal error U خطاهای انفرادی افراد
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
billet slip U لوحه اسکان افراد
dependents U افراد تحت تکفل
troops U افراد قسمتها سربازان
favouritism U افراد مورد توجه
close station U افراد بدو مرخص
condemn U محکوم کردن افراد
commando U افراد نیروی مخصوص
morale U روحیه افراد مردم
commandos U افراد نیروی مخصوص
condemns U محکوم کردن افراد
play the field <idiom> U با افراد مختلفی قرارگذاشتن
posse comitatus U دسته افراد پلیس
swallow one's pride <idiom> U متواضع کردن افراد
condemning U محکوم کردن افراد
royalty U از خانواده سلطنتی
royalties U از خانواده سلطنتی
culicidae U خانواده پشه
ecomania U بیزاری از خانواده
strips U موسس خانواده
culex U خانواده پشه
gas family U خانواده گاز
subfamily U خانواده فرعی
computer family U خانواده کامپیوتر
sheik U رئیس خانواده
conjugal family U خانواده زن و شوهری
schizogenic family U خانواده اسکیزوفرنی زا
consanguine family U خانواده هم خون
family structure U ساخت خانواده
crustaceans U خانواده خرچنگ
crustacean U خانواده خرچنگ
cruciferae U خانواده چلیپاییان
crustacea U خانواده خرچنگ
crustaceous U خانواده خرچنگ
batrachia U خانواده غوکان
penates U خدایان خانواده
sheikh U رئیس خانواده
sheikhs U رئیس خانواده
sheiks U رئیس خانواده
lanthanide series U خانواده لانتانیدها
matriarch U رئیسه خانواده
clansman U عضو خانواده
clannishness U خانواده پرستی
font family U خانواده فونت
citrus U خانواده مرکبات
home visit U بازدید خانواده
goodman U بزرگ خانواده
familial U مربوط به خانواده
family therapy U خانواده درمانی
extended family U خانواده گسترده
matriarchs U رئیسه خانواده
patronymic family U خانواده پدرنامی
family budget U بودجه خانواده
patriarchate U ریاست خانواده
family expenditure U هزینه خانواده
family law U حقوق خانواده
mustelidea U خانواده سمور
motorola 000 family U خانواده موتورولا
member of a family U عضو خانواده
family of computers U خانواده کامپیوترها
circuit family U خانواده مداری
paterfamilias U سالار خانواده
bring home the bacon <idiom> U نانآور خانواده
broken home U خانواده گسیخته
broken homes U خانواده گسیخته
accipitres U خانواده لاشخوران
arachnida U خانواده کارتنه
apiaceae U خانواده چتریان
zinnia U خانواده گل اهاری
family doctor U پزشک خانواده
matronymic family U خانواده مادرنامی
actinide series U خانواده اکتینیدها
paterfamilias U بزرگ خانواده
nation U خانواده طایفه
nations U خانواده طایفه
horseflesh U خانواده اسب
family planning U تنظیم خانواده
family doctors U پزشک خانواده
patriarchs U رئیس خانواده
nuclear family U خانواده هستهای
to maintain one's family U خانواده خود را
nuclear families U خانواده هستهای
patriarch U رئیس خانواده
the girls U دخترهای یک خانواده
turnicidae U خانواده بلدرچین
turnix U خانواده بلدرچین
type font U خانواده حروف
intransit strenth U افراد در حال حرکت یا انتقال
Certain notorious ( dubious ) characters . U عده افراد معلوم الحال
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
huddling U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
Do not admit any outsiders. U افراد غیره را راه ندهید
leatherneck U جزو افراد تفنگداران دریایی
Applicants flooded in. U سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
IMA U قالب ها و خصوصیات افراد است
lockstep U پیشروی افراد پشت سریکدیگر
charters U بین افراد دلالت کند
chartering U بین افراد دلالت کند
huddle U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddled U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
whom it may concern U برای اطلاع افراد ذیربط
posse U دسته افراد پلیس جماعت
people sniffer U رادار کشف افراد دشمن
posses U دسته افراد پلیس جماعت
personal salute U تیر سلام برای افراد
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
troop housing U کوی درجه داران یا افراد
assembly U محل بسیج افراد احتیاط
biographical intelligence U اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
chartered U بین افراد دلالت کند
rotation U تعویض نوبتی یکانها یا افراد
aptitude area U حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
biographical information blank form U فرم پر نشده بیوگرافی افراد
sociometry U سنجش روابط افراد جامعه
charter U بین افراد دلالت کند
royalties U اعضای خانواده سلطنتی
cycas U گیاه از خانواده سیکاس
patriarch U رئیس خانواده یا طایفه
royalty U اعضای خانواده سلطنتی
He left his family in Europe . U خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
acarina U خانواده کرم جرب
family planning U برنامه ریزی خانواده
wear the pants in a family <idiom> U رئیس خانواده بودن
born in the purpule U عضو خانواده سلطنتی
family planning programs U برنامههای تنظیم خانواده
nabid U خانواده کک و ساس و حشرات
to return to the fold [family] U به خانواده خود برگشتن
patriarchs U رئیس خانواده یا طایفه
acalephe U خانواده گزنه دریایی
ganoidei U خانواده سگ ماهی مینافلسان
Recent search history Forum search
1آسیب شناسی مولفه های موثر بر تحکیم بنیان خانواده و ارائه راه کارهای مدیریتی
1If he had gone back,it would have been brought disgrace on the family.
3she brought disgrace on the family.
3she brought disgrace on the family.
3she brought disgrace on the family.
1من میخواهم خانواده داشته باشم اگر تو هم میخواهی پیغام بفرست
1internalising somatic systems
1محمد حسین صحرائی
1but as an old harvard man my father could sit with the class of'26
1Rotating machinery capable of supplying or absorbing real and reactive power in any of a number of operating quadrant combinations.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com